-
سلاخ خانه ی شماره ی پنج(کورت ونه گات)
سهشنبه 2 شهریورماه سال 1389 08:59
در این کتاب زمان های در هم آمیخته اند (یک جاهاییش منو یاد ِ بنجامین باتن انداخت)و پایان ِ ماجرا را ما در اول ِ رمان در می یابیم. اما در میان این دو نقطه ٬ از جملگی رخدادهای زندگی قهرمانان آگاه می شویم . وقایع زندگی قهرمانان یک خطی و مستقیم نیست و همین دور بودن از توالی زمانی ٬ نمایانگر این واقعیت است که او فقط یک...
-
آینه های دردار(هوشنگ گلشیری)
جمعه 29 مردادماه سال 1389 09:59
آینه های دردار ٬ حکایت نویسنده ایست که مدتی ست خارج از کشورش به سر می برد و در مکان های مختلف برای هم میهنان و علاقمندانش ٬ داستان های اغلب ناتمام و چاپ نشده اش را می خواند . نویسنده ای که ریشه هایش سفت به خاک وطن چسبیده و خاطرات کودکی رهایش نمی کند . و بعد از مدت ها زنی را می بیند که خیلی خیلی پیشتر علاقمندش بوده و...
-
جنایت و مکافات(داستایوسکی)
یکشنبه 24 مردادماه سال 1389 17:16
توی این کتاب هم مثل ؛همیشه شوهر؛ (که کمی پیشتر از آن نوشتم) ٬شخصیت ِ اصلی ــ باز ــ آدمی ست : نجیب ٬ موقر ٬ پر احترام به نفس ٬ شریف و .. که مثل ِ خیلی از انسان های ذهن باز ِ دیگر دچار مشکلاتی شده که تناقض های زندگی را توی چشم می زنند . جنایت و مکافات از نظر حجمی کتاب ِ سنگینی بود ولی واقعن ارزش خواندن را داشت ....
-
خشم و هیاهو(ویلیام فاکنر)
شنبه 16 مردادماه سال 1389 08:25
اینجا ٬ ؛ جیسن ؛ مثل ِ ؛ اورهان ؛ ِ سمفونی مردگان است . و شاید ؛ کونتین ؛ هم ؛ آیدین ؛ باشد ٬ ؛ کدی ؛ هم ؛آیدا؛ باشد و ؛ بنجی ؛ همان برادری که دیوانه بود .. باری بین خشم و هیاهو و سمفونی مردگان شباهت زیادی نیست ٬ فقط کمی .. کتاب از چهار فصل ِ بی زمان (!) ٬ تشکیل شده که سه بخش ِ اول از سه برادر ِ یک خانواده روایت می...
-
هویت(میلان کوندرا)
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 19:31
مرز نامشخص بین وهم و واقعیت و اصلن اینکه واقعیتی هست؟...همه چیز به طرز تفکر ما بستگی داره... همون طوری که توی خواب خیلی وقتها فکر میکنیم بیداریم ٬ برعکسش هم ممکنه! مثل همیشه من از کتاب کوندرا لذت بردم... از نوع نوشتن این نویسنده که طرز تفکر دو نفر رو در یک عمل ِ یکسان و به ظاهر ساده به قلم میاره.. این کتاب پر بود از...
-
مهمانسرای دو دنیا(امانوئل اشمیت)
شنبه 9 مردادماه سال 1389 08:13
از بلاگ ِ توکای مقدس برمیگردم . یادداشت ِ ؛آخرین بار را بخاطر بسپار؛ ش را خواندم . بعد فکر میکنم که اگر ما همه وقت و همه جا فکر ِ ؛آخرین بارمان؛ بودیم ٬ شاید زندگی ِ خیلی بهتری می داشتیم ٬ شاید این همه چنگ به جریم آرامش ِ یکدیگر نمی انداختیم شاید آسوده تر بودیم ..شاید .. مهمانسرای دو دنیا را صبح تمام کردم .( تا آخرش...
-
اوهام(ریچارد باخ)
جمعه 8 مردادماه سال 1389 15:16
پیش از خرید این کتاب ٬ فراموشم شده بود که از ریچارد باخ ؛جاناتان٬ مرغ دریایی؛ اش را هم خوانده بودم. شاید اگر یادم مانده بود هرگز ؛اوهام؛ را نمی خریدم. با این حال این روزها میزان لجبازی ام کمی کمتر شده و این شد که وقتی اوهام را باز کردم دیدم که ای داد ! بازهم یک چیزی مثل کتاب های کوئیلو یک چیزی مثل کتاب های روانشناسی...
-
جنگل واژگون(سلینجر)
چهارشنبه 6 مردادماه سال 1389 14:07
جنگل واژگون را تابستان گذشته خریدم . بعد آن قدر نخواندمش که یکی گفت خوب نیست . بعد نخواندمش تا پاییز ِ گذشته که با خودم بردمش تهران . نخواندمش و همان جا ــ ندانسته ــ جا گذاشتمش و برگشتم و مدتی گذشت . الناز که داشت از شیراز برای همیشه می رفت ٬ ؛ رقص مادیان ها ؛ را خریدم و به عنوان ِ یادگاری دادمش . الناز از شیراز رفت...
-
برف و سمفونی ابری(پیمان اسماعیلی)
سهشنبه 5 مردادماه سال 1389 11:54
این کتاب سرتاسر خیس از برف ٬ باران و انباشته از مه ِ غلیظی بود که تخیلات ِ خواننده را در تجسم فضای داستان ها ٬هیچ کمکی که نمی کرد هیچ٬حتی تا حدی مانع هم میشد . البته واضح است که نویسنده این کار را آگاهانه انجام داده . کتاب ِ زیاد ؛به چسبی؛ نبود . شاید دوباره گول ِ هزار و یک جایزه ی گرفته اش شدم ٬ که روی جلد کتاب...
-
اطاق آبی(سهراب سپهری)
شنبه 2 مردادماه سال 1389 10:52
خواندن ِ ؛طراحی به شیوه ی ذن؛ از فردریک فرانک و مدتی بعد ؛اطاق آبی؛ از سهراب سپهری هر دو پر از لطف بودند برایم. فرانک که هرگز نخواسته بود توی کتابش طراحی را بیاموزد تنها گفته بود که طراحی ؛آموختن؛ نمی خواهد...برای طراحی چیزی لازم است که در درون ِ همه ی ماست.. همان جوهر وجودیمان..کافی ست یکی شویم .. و اطاق آبی ..دست...
-
همیشه شوهر(داستایوسکی)
پنجشنبه 31 تیرماه سال 1389 22:42
همیشه شوهر ٬ داستانی ست (به طور غیر مستقیم) پیرو ِ مردی که ؛همیشه شوهر؛ است! و به نظر نمی آید شخصیت اصلی ِ داستان باشد . به جای او ٬شخص ِ اصلی مردی ست به نام ولچانینف ٬مجرد ٬ ثروتمند کمی عیاش و البته مبادی ِ ادب در بیشتر مواقع ٬ که این روزهای کتابی٬ اوضاعش ـــ همچون خود ِ داستایوسکی وقتی که این کتاب را می نوشته ـــ...
-
نانوشتن(سموئل بکت)
چهارشنبه 30 تیرماه سال 1389 18:08
این روزهای من با نوشته های بکت ٬سرو روشون مرتب میشه انگار . نثر بکت ٬ نثر مشکلی هست که برای خوندن و فهمیدنش شرایط خاصی لازمه . فکر میکنم باربد گلشیری برای تفسیر این کتاب دچار کچلی شده باشه! هرچند فهمیدن ٬نیمی از سختیه کاره و فهموندن نیم دیگه ای از اون. به هرحال مترجم در نیمه های تفسیر و توضیحاتش شما رو توصیه به خوندن...
-
بانوی شکسته(سیمون دوبووار)
چهارشنبه 30 تیرماه سال 1389 18:07
قصه ی خیانت ٬ پیش از اینکه در این حد باب شه و عادی ٬ موضوع ِ خیلی از کتابها بود و فیلم ها. ولی الان ـ یعنی این روزها ـ بهش عادت کردیم و انگار توی زندگی ها زیاد می بینیمش و مخصوصن در جوامع غیر ایرانی که خیلی پیش از این عادی شده بود . حالا موضوع به صرف ؛خیانت؛ نیست . نوع برخورد ِ طرفی هست که در مقابلش این اتفاق رخ داده...
-
جزیره ی سرگردانی(سیمین دانشور)
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 16:06
باز هم اگر داستان ِ بلندی از سیمین ِ دانشور ٬ گیر آوردم ٬میخوانم با کمال میل! سووشون ش را دو سال پیش خواندم و واقعن دوستش داشتم و چند روز پیش ؛جزیره ی سرگردانی ؛ اش را هم به پایان رساندم. کتابی که برای این روزهایم خوب بود. کتابی پر از بحث ِ عرفان و اعتقادات ِ مختلف و مثل ِ بیشتر کتاب ها : سیاست. انسان هایی که هر کدام...
-
صد سال تنهایی (گارسیا مارکز)
جمعه 18 تیرماه سال 1389 10:48
؛ صد سال تنهایی ؛ پر از اعتقاد به سرنوشت ٬ پیش بینی های درست ٬ شهوت و کثافت و گاه گاهی سعادت. قصه ی نسلی که در محدوده ی زمانی ِ صد سال آمدند ٬ رشد کردند ٬افول داشتند و صعود و در آخر مثل ِ نقطه ی روشنی به علامت ِ آتش ِ زیر خاکستر ٬ تمام شدند. کتابی که مادامی که یکی از ۳۵۰ صفحه اش را ورق میزنی آنقدر به سخن ِ ؛تاریخ...
-
یک عاشقانه ی آرام (نادر ابراهیمی)
سهشنبه 15 تیرماه سال 1389 11:23
بالاخره خواندمش... "یک عاشقانه ی آرام " را..خلاف ِ آنچه (شاید) نویسنده قصد نشان دادنش را داشت٬این عاشقانه آنچنان هم آرام نبود..تُن ِ صداها هرگز درش بلند نمیشد ولی آرامش فقط به زمزمه نیست...خیلی حرف ها را هم یواش به تو بگویند میتواند مخل ِ آرامشت باشد..باری..! بله! گیله مرد دوست داشته خانمش را زیاد! مردی که...
-
جُبه خانه(هوشنگ گلشیری)
جمعه 14 خردادماه سال 1389 22:03
اول بگم که جُبه خانه در قدیم به اسلحه خونه گفته میشده و در اصفهان اما به خونه هایی گفته میشه که پر از عتیقه جات و اینهاست. این کتاب ۴ تا داستان داره که جبه خانه اسم داستان اصلی اونه.(و به نظر من بهترین داستانش!) جبه خانه: فوق العاده بود برای من.۱۰۰ صفحه ای که دو ساعته با کلی وقفه تموم شد.دوسش داشتم.و البته کمی من رو...
-
کریستین و کید(هوشنگ گلشیری)
جمعه 14 خردادماه سال 1389 21:48
عاشق گلشیری ام و این کتابش و نثر خاصش و حال خاصی که اون روزایی که این رو میخوندم هم البته بی تاثیر نبود. گلشیری توی این کتابش می نویسه فقط می نویسه تو مود خودشه هراسونه بی قراره یا نه...غرق تفکره...تو می ترسی چیزی بپرسی ازش: ـ آقای گلشیری..اگه من ببینم چیزایی که شما می بینید...؟ وقتی بی توجه به تو یه جواب میده مثلن...
-
مرد بی وطن ( کورت ونه گات)
پنجشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1389 15:37
" مرد بی وطن " اولن کتابی بود که از ونه گات خوندم.کتاب خوبی بود و من حین خوندنش واقعن لذت می بردم. پشت جلد کتاب: " مرد بی وطن مجموعه ی آخرین گزیده ی مقالاتو سخنرای های کوتاه کورت ونه گات،طنز نویس،صلح طلب،رمان نویس ،سوسیالیست و اومانیست تلخ نگر آمریکایی ست .نوشته های عجیب طنر آمیز و تلخ و نیز یاس آور.ونه...
-
عشق های خنده دار(میلان کوندرا)
دوشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1389 12:01
داشتم حسابی ناامید میشدم.۸۹ شروع شده بود و تند تند روزهای بلندش می گذشت و من حتی یک کتاب رو هم نتونسته بودم تا آخر بخونم. از اونجا که از ناتموم گذاشتن یه کتاب متنفرم پس کتابهای حجم سنگینم برای شروع از دور به در رفتن..راستش این روزها بیشتر از کتاب خوندن فیلم میدیدم...تقریبن کلن به جای کتاب فیلم رو جایگزین کرده بودم اما...
-
عامه پسند(بوکوفسکی)
چهارشنبه 11 فروردینماه سال 1389 12:28
"عامه پسند" اولین کتابی بود که از چارلز بوکوفسکی خوندم و با خوندنش هی بوکوفسکیو مث براتیگان میدیدم.خصوصن این کتابش که فوق العاده به کتاب " در رویای بابل " ِ براتیگان شبیهه. از پشت جلد کتاب: "عامه پسند آخرین رمان چارلز بوکوفسکی شاعر و نویسنده ی آمریکایی ست که در سال 1994 منتشر شد.بوکوفسکی چند...
-
دل سگ(بولگاکف)
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 19:40
از وقتی رفتم دانشگاه نه که دیگه کتابی نخونده باشم٬ بلکه چون پسورد اینجا رو یادم رفته بود و از طرفی هم زیاد وقت برای نت رفتن نداشتم٬متاسفانه دیگه از کتابهایی که خوندم ننوشتم.اما حالا میخوام دوباره شروع کنم.و به امید خدا تا آخرش رو برم.. *** پیشتر از اینها شنیده بودم که ؛دل سگ؛ شاید قویترین اثر بولگاکف هست.متاسفانه هنوز...
-
در قند هندوانه(ریچارد براتیگان)
یکشنبه 22 شهریورماه سال 1388 15:42
در قند هندوانه" از براتیگان رو خیلی پیش خریدم.اولش کششی نداشت برام.چند شب پیش اما ـ که شرایط روحی ِ خاصی داشتم ـ خوندنش رو شروع کردم...و چقدر چقدر با نثرش عشق کردم.چقدر احساس کردم راوی چه آسون گیره و از بابت هیچ موضوعی در حدِ شدید ناراحت نمیشه.و البته در قند هندوانه خیلی خاص بود.از تخیل براتیگان میومد و چیزی بود...
-
مرگ بازی (پدرام رضایی زاده)
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1388 11:18
یک کتاب ِ دیگه هم خوندم به اسم ؛مرگ بازی؛ . این کتاب رو پدرام رضایی زاده نوشته که خب نویسنده ی معروفی نیست و ظاهرن تازه کاره.محموعه داستانی هستش که مث تموم مجموعه های دیگه بعضی روایت هاش نسبت به بقیه قوی تر هستن.توی بعضی از اونها خیلی خوب تونسته به خواننده شک وارد کنه و این به خوندن کتاب لذت میده. کتاب حجم کمی داره و...
-
باورهای حقیقی(ویرجینیا وولف)
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1388 11:04
شاید کتاب خونیم کمی متوقف شده باشه این روزها.دلیلش رو هم نمیدونم.احساس میکنم مغزم احتیاج به استراحت داره.والبته به قول بهروز.ص کتاب باید خودش بیاد سراغ آدم! باری ٬چند وقت پیش یک کتاب خوندم از ویرجینیا وولف به نام : باورهای حقیقی ! کتاب های وولف پیش از این برام ناملموس بودن یا دوستشون نداشتم اما این کتاب که درباره ی...
-
یک روز قشنگ بارانی(امانوئل اشمیت)
سهشنبه 3 شهریورماه سال 1388 18:49
این روزها سرعت کتاب خوانی ام بالا گرفته...طوری که اگر بخواهم پا به پای خواندنم اینجا بنویسم می شود هر روز یک یا حتی دو پست!...ول کنیم این حرف ها را...برویم بر سر کتاب هایی که خوانده ام! یک روز قشنگ بارانی یکی از بهترین کتابهایی بود که خوندم...این کتاب از ۵ داستان کوتاه تشکیل شده که فوق العاده قوی و تاثیر گذارند و هریک...
-
خرده جنایات زناشوهری(اریک امانوئل اشمیت)
سهشنبه 3 شهریورماه سال 1388 18:48
خرده جنایات زنا شوهری اولین کتابی بود که از اریک امانوئل اشمیت خوندم.با این که هیچ وقت تو کَتم نمی رفت که نمایشنامه بخونم اما صفحه ی اول این کتاب رو که باز کردم دیگه نتونستم اونو ببندمش! این کتاب فوق العاده بود !تا حدی که به نظرم اومد امانوئل اشمیت یک روانشناسه بس که نگاهش به شخصیت زن موشکافانه ست و دقیق!! از متن کتاب...
-
ها کردن (پیمان هوشمند زاده)
دوشنبه 26 مردادماه سال 1388 11:09
و اما ها کردن ! ها کردن رو با سر شلوغی های بی جهتم ٬ تو یک روز تمام کردم.خیلی خوشم اومد.راوی مث هولدن در ناتور دشت گاهی همون قدر چرند می گه.نمیدونم جدیدن ها چرا اینقدر عاشق شنیدن ِ حرف های چرت شدم!(و البته زدنش شاید!!) این کتاب مجموعه داستانهای بهم پیوسته ست.کتابِ لاغریه و اگه بخواید می تونید تو ۲ ساعت هم کلکش رو...
-
پرنده ی من (فریبا وفی)
دوشنبه 26 مردادماه سال 1388 11:04
خیلی وقت بود که دنبال پرنده ی من بودم.اصولا من رابطم با نویسنده های زن بهتره انگار.خصوصن زنانی که از زندگی خصوصی شون می نویسن.مث سیمین دانشور . زویا پیرزاد . آلبا دسس پدس یا همین فریبا وفی . کتابِ پرنده ی من اونقدر روون بود که ۱۴۰ صفحه ش ۴ ساعت از وقتم رو بیشتر نگرفت.کتابیه که ته مایه ی تلخ داره...مثل خیلی از زندگی ها...
-
تنهایی پر هیاهو(بهومیل هرابال)
شنبه 24 مردادماه سال 1388 09:23
شکایت داشتم از خودم!به خاطر اینکه هیچ خوشم نمی آید کتابی را این همه کش دار بخوانم...یک جور سهل انگاری ای چیزی ست که من خوشم نمی آید...هرچند وقتم پر بوده ولی...! اما هر چه بود بالاخره دیروز تمامش کردم!و بسی لذت بردم از خواندن این کتاب...اما اگر یکجا همه اش را با هم میخواندم خیلی بهتر بود. تنهایی پر هیاهو روایت مردی ست...