زنگ ها برای که به صدا در می آید؟(همینگوی)

کتاب رو خوندم. و همون روزی که تموم شد اینها رو صفحه ی آخرش نوشتم: 

 

" زیادی مستند. نمیدونم. اولین کتابی بود که از همینگوی می خوندم، هرچند پیش از این هم شنیده بودم که بازی های کلامی نداره و فقط حول محوری که منظورش رو می رسونه، داستان رو "فقط" میگه.بی هیچ پیچ و خمی.انگار که نویسنده میخاد منظور و احساسش رو به روشنی بیان کند و انتقال بده. نمیدونم. شاید اگر با ساخت فیلم هم می تونست اینکار رو میکرد.اول نمی دونمِ قبلی بر ای این بود که نمیدونم فکرم درسته یا غلط. ولی احساس می کنم هرکسی ادبیات و بیان خوبی داشته باشه برای نوشتن چنین چیزی فقط کافیه در معرض حوادثی که سبب به وجود اومدن این احساس ها هستن، قرار بگیره.

(به چه جراتی اینو گفتم؟!)---×(( در واقع این سوال رو پرسیدم که از شدت بی شرمیم کم کنم)) 

 

 

 

 

 

به هر حال همه ی اینها بدیهی هستن. ولی کتاب رو وقتی میخونی به راحتی میتونی بفهمی که جنگ چه به روز زندگی آدمها میاره. بعد فکر میکنم همینگوی حق داشته خودکشی کنم .. فکر کنم ... فکر میکنم به چیزی رسیده که فهمیده که چرا و فهمیده که باید چیکار کنه. و در ضمن این فکرو هم میکنم که اگه همین طوری ادامه بدم این فکرامو به جای خوبی نمیرسم.پس: 

 

 

 

کتاب: زنگ ها برای که به صدا در می آیند؟

نویسنده: ارنست همینگوی

مترجم:نامور

بنگاه مطبوعاتی صفیعلیشاه(کتاب برا 60 سال پیشه!)

نظرات 2 + ارسال نظر
ماه ایزد یار شنبه 7 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:28 ب.ظ http://www.nouvelle.ir

ولی احساس می کنم هرکسی ادبیات و بیان خوبی داشته باشه برای نوشتن چنین چیزی فقط کافیه در معرض حوادثی که سبب به وجود اومدن این احساس ها هستن، قرار بگیره.

(به چه جراتی اینو گفتم؟!)---×(( در واقع این سوال رو پرسیدم که از شدت بی شرمیم کم کنم)

به نکته جالبی اشاره کردین . ۲ تا مسئله هست . اولیش داشتن زبان ادبی خوب و دومیش قرار گرفتن در همان حوادث . با این ها ممکته به بخش گزارشی کار های همینگوی نزدیک شد . ساده و سر راست و شسته رفته . اما بخش دوم کار های همینگوی ارتعاشی هست که از جهان متن بیرون می اد . اینجا بحث اصلی پیش میاد . چرا بعضی کار های ساده و گزارش گونه تاثیری بیش از اطلاع رسانی دارند؟ . این بر می گرده به سلول به سلول نویسنده . ژن نویسنده . عقده ها و رویا ها و آرزو های اون و رنجی که می بره و ایده الی که در ذهن داره . فکر می کنم منظور شما هم از ابراز حیرت و اذعان ندانستن همین باشه . یعنی به نوعی بعضی از داستان ها باعث تسخیر ذهن می شن . هر چند که ساده نویسی و گزارشی هستند و به نظر من بسیاری از این نوع آثار جان ادبیات را زنده نگه میدارند

ممنون از نظر خوبتون!

YOYO دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:30 ب.ظ http://2khtardabirestani.blogsky.com

منم اینو امروز گرفتم بخونم و اولین کتابیه که از همینگوی می خونم..

امیدوارم دوست بداریش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد