متن هایی برای هیچ(بکت)

 

ما با هم حرف میزدیم، دست در دست،ساکت،غرق دنیاهای خودمان،هرکس غرق دنیای خود،دست در دست فراموش شده.این طور است که تا حالا دوام آورده م.و امروز عصر هم انگار باز نتیجه میدهد.در آغوشم هستم.من خود را در آغوش گرفته ام.نه چندان با لطافت، اما وفادار..وفادار .حالا بخواب.گویی زیر آن چراغ قدیمی،بهم ریخته،خسته و کوفته،از این همه حرف زدن،این همه شنیدن،این همه مشقت، این همه بازی. 

چیزی حس نمی کنم.چیزی نمی گویم.او مرا در بازوانش می گیرد و با نخی لب هایم را تکان میدهد.با قلاب ماهیگیری.نه . به لب نیازی نیست. همه جا تاریک است.کسی نیست.سرم چه شده.لابد در ایرلند جایش گذاشته م.توی پیاله فروشی.باید هنوز همان جا باشد.روی پیشخوان.لیاقتش همین بود. 

 

همه اش در متروی تهران – کرج خوانده شذ.8/8/88 

 

 

 

کتاب: متن هایی برای هیچ

نویسنده: ساموئل بکت

مترجم: علی رضا طاهری عراقی

نشر نی

نانوشتن(سموئل بکت)

این روزهای من با نوشته های بکت ٬‌سرو روشون مرتب میشه انگار . نثر بکت ٬ نثر مشکلی هست که برای خوندن و فهمیدنش شرایط خاصی لازمه . فکر میکنم باربد گلشیری برای تفسیر این کتاب دچار کچلی شده باشه! هرچند فهمیدن ٬نیمی از سختیه کاره و فهموندن نیم دیگه ای از اون. به هرحال مترجم در نیمه های تفسیر و توضیحاتش شما رو  توصیه به خوندن ِ متن اصلی ِ  نوشتار می کنه و اعتراف میکنه حتی ترجمه های خودش هم اونطوری که باید مطلب رو نمیرسونه.

 

در این کتاب ۱۱ نمایشنامه به همراه یک مقدمه ی به نسبت طولانی که حاوی توضیحاتی در مورد نوشته های بکت هست ٬‌اومده. کتاب رو باید از صفحه  ی اولش خوند . بی شک ما هم بعضی از برهه های زندگیمون رو این طوری تجربه میکنیم. مثل بکت .. با این تفاوت که اون قانون رو میشکنه و تا آخر همون طوری میمونه و پافشاری هم میکنه. 

 

نمایشنامه ها حالت دایره وار دارن از یکجا شروع میشن میگردن و میگردن و بعد یکجا خاموش میشن . از هیچ به هیچ. 

 

  

 

؛ ... به من بگویید که چه احساس می کنم و من هم میگویم که که هستم٬ آنها به من میگویند که که هستم ٬ من نخواهم فهمید...شاید همین است که احساس می کنم٬‌بیرونی  و درونی و من هم آن میان ٬ من همین ام شاید ٬ چیزی که جهان را دو بخش می کند ٬ یک طرف بیرون و یک طرف درون ٬ شاید به نازکی ِ زرورق باشد ٬ من نه این طرفم و نه آن طرف ٬ من آن میانم ٬ من آن تیغه م ٬ من دو سطح دارم ــ بی ضخامتی ــ شاید همین است که احساس می کنم ٬ خود را که در ارتعاشم ٬ من پرده ی گوشم ٬ یک طرف ذهن ٬ طرف دیگر جهان ٬ من به هیچ یک تعلق ندارم ....؛ 

 

؛ ..اندیشیدن فرزند نسیان است..؛ 

 

  

 

 

 

کتاب : یازده نمایشنامه ( نانوشتن) 

نویسنده: سموئل بکت  

مترجم: باربد گلشیری  

انتشارات نیلوفر