مارمولک ها هم غصه می خورند(پرویز رجبی)

" حسنک هنگامی که وزیر سلطان محمود بود در بازگشت از مکه از خلیفه فاطمیان مصر، خلعت گرفته بود و در نتیجه تهمت قرمطی بودن را برای خود فراهم آورده بود. و در آن روزگاران آسانترین شیوه ی از میدان به در کردن رقیبان بستن اتهامی از این دست به دامن آن ها بود..."

 

"جوانی از جوانی دیگر پرسیده بود که چرا قرمطی ها را می کشند و جوان دیگر پاسخ داده بود، تازه این یکی که قرمطی هم نیست..فقط اتهام را بر او وارد کرده اند و بقیه کار را رها رده اند بر عهده طبع اتهام. هرکسی را که به مذاق دربار خوش نیاید قرمطی اش می خوانند. به هزار و یک دلیل... تنها جای شکر دارد ه نیاز به آوردن دلیل هنوز وجاهت دارد. روزی خواهد آمد که خواستن دلیل برای گناه بار گناه را سنگین تر خواهد بود و بر خشم داوران خواهد افزود. واقعیت این است که مردم جان و مال و ناموس سلطان هستند و او در رفتار با مال خود مختار است. با هر شیوه ای ار هزاران."



"مارمولک ها هم غصه می خورند" سرنوشت دخترکان ایرانی ست... که دست به دست می گشته اند از این شاه به آن شاه و از این قصر به آن یکی...

توی کتاب.. با وجود تمام فضای تاریخی اش، زندگی کردم...



 

جان مایه ی کتاب "تاریخ بیهقی" ست و نثر کتاب البته روان است .. و با وجود اینکه خود من زیاد به کتابهای تاریخی علاقه ندارم، ولی این کتاب را _ به قول نثر خودش! _ معرکه یافتم!

 

کتاب: مارمولک ها هم غصه می خورند

نویسنده: پرویز رجب

نشر اختران

نظرات 2 + ارسال نظر
محسن دشتی چهارشنبه 14 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:06 ب.ظ

اسم مارمولک من رو به یاد داستانی از رومینا عابدی انداخت. اونم قشنگه... راستی من فقط اسم ها رو دارم مقایسه می کنم. نگی چی به کجا میزنه؟!
http://www.divolooloo.blogfa.com/
همچان مواظبتم و می خونمت... :دی

بعله بعله .. دیدم بلاگو .. مرسی

ریحان جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:02 ب.ظ http://taraane546.blogfa.com

برخلاف شما من اصن دوسش نداشتم حتی از خوندنش پشیمون شدم :|
http://taraane546.blogfa.com/post-184.aspx

خب سلیقه ایه دیگه:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد