ها کردن (پیمان هوشمند زاده)

و اما ها کردن

 

ها کردن رو با سر شلوغی های بی جهتم ٬ تو یک روز تمام کردم.خیلی خوشم اومد.راوی مث هولدن در ناتور دشت گاهی همون قدر چرند می گه.نمیدونم جدیدن ها چرا اینقدر عاشق شنیدن ِ حرف های چرت شدم!(و البته زدنش شاید!!) 

 

 

این کتاب مجموعه داستانهای بهم پیوسته ست.کتابِ لاغریه و اگه بخواید می تونید تو ۲ ساعت هم کلکش رو بکَنید! 

من از افکار راوی خیلی خوشم اومد.هرچند گاهی دلم میخواست کله ش رو بکَنم...اما بعد فکر کردم که چرا؟!چون اون حرفهایی رو می زنه که ما هم احساسش رو داریم ولی می ترسیم بگیم؟! 

 

 

و این هم یک تیکه از نوشته ی داخل کتاب: 

 

 

اگر همه چیز برعکس می شد چه؟اگر همه چیز بر می گشت عقب؟اگر یک نفر از یک جایی ٬کنترل دنیا دستش بود و یک دفه هوس می کرد همه چیز را ببرد عقب٬چه افتضاحی میشد!همه ی قوانین جهان عوض می شد!همه مغزهایشان برعکس کار می کرد.زبانشان برعکس می شد.بابا ؛آب آب؛ می شد ٬مادر ؛ردام؛ و حتی شاید نان هم همان نان نمی ماند!و همه همین طور که جوان و جوانتر می شدند همه ی چیزهایی را که می دانستند ٬همه ی کلمه ها٬همه ی درس هایی که یاد گرفتند٬فراموش می کردند!آنقدر فراموش می کردند که دیگر هیچ چیز یادشان نمی آمد. 

 

چه کارت حافظه ی عجیبی باید داشته باشد٬چه کارت گرافیک معرکه ای!چه وضعی میشد.برعکس زندگی می کردیم و همین طور عقب عقب سر می کردیم تا جایی که از دنیا برویم!ولی ایندفه برعکس بود.مُردنمان جوری میشد که وقتی مادرهای ما می فهمیدند که وقتش رسیده ٬خودشان با پای خودشان عقب عقب می رفتند بیمارستان و روی تخت دراز می کشیدند تا بچه ها بیایند و بروند توی شکمشان.آن هم جوری که دقیقن نه ماه طول می کشید تا دقیقا همه چیز را فراموش کنند.! 

 

 

 

 

نام کتاب:ها کردن 

نویسنده:پیمان هوشمندزاده 

چاپ اول:تابستان ۸۶ 

چاپ چهارم:بهار ۸۷ 

قیمت:۱۴۰۰ تومان 

نشر چشمه

پرنده ی من (فریبا وفی)

 

 

خیلی وقت بود که دنبال پرنده ی من بودم.اصولا من رابطم با نویسنده های زن بهتره انگار.خصوصن زنانی که از زندگی خصوصی شون می نویسن.مث سیمین دانشور.زویا پیرزاد.آلبا دسس پدس یا همین فریبا وفی

 

کتابِ پرنده ی من اونقدر روون بود که ۱۴۰ صفحه ش ۴ ساعت از وقتم رو بیشتر نگرفت.کتابیه که ته مایه ی تلخ داره...مثل خیلی از زندگی ها ..ولی خب...زندگیه دیگه!شاید همینه! 

 

پرنده ی من...هر جا بشینه...منم همون جا و به همون سمت میرم...تو هم پرنده داری...و کسی نمیتونه قدرت پرواز پرنده ی کسی رو ازش بگیره... 

 

و آدم گاهی می مونه....رو این نظریه که ازدواج برا زنها دست و پا گیرتره یا مردها؟ 

من میگم زن ها.... 

 

به هرحال...بحثو کش دار نمی کنم چون میدونم ممکنه به کسانی بر بخوره. 

این کتاب رو بخونید.پشیمون نمیشید. 

   

  

 

 

 

این یه تیکه هم از خود کتاب جدا کردم: 

 

راه رفتن خوب است.همیشه خوب بوده است.همیشه به درد می خورد.وقتی که فقیری و کرایه ی تاکسی گران تمام می شود.وقتی که ثروتمندی و چربی های بدنت با راه رفتن آب می شود.اگر بخواهی فکر کنی می توانی راه بروی.اگر هم بخواهی از فکر خالی شوی باز هم باید راه بروی.برای احساس کردن زندگی در شلوغی خیابان ها باید راه بروی و برای از یاد بردن آزار و بی مهری مردم باز هم باید راه بروی.وقتی جوانی.وقتی پیری.وقتی هنوز بچه ای.هر توقف یعنی یک چیز خوشمزه.و برای توقف بعدی باید راه رفت.

 

 

 

 

 

 

نام کتاب:پرنده ی من 

نویسنده:فریبا وفی 

چاپ اول:۱۳۸۱ 

چاپ هشتم:۱۳۸۸ 

قیمت:۲۹۰۰ تومان

نشر مرکز 

 

 

 

بهترین رمان سال ۱۳۸۱ بنیاد هوشنگ گلشیری 

بهترین رمان سال ۱۳۸۱ جایزه ی ادبی یلدا 

تقدیر شده در مراسم جایزه ی مهرگان ادب ـ سال ۱۳۸۲ 

تقدیر شده در اولین دوره ی جایزه ی ادبی اصفهان ـ سال ۱۳۸۲

تنهایی پر هیاهو(بهومیل هرابال)

tanhaii 

 

شکایت داشتم از خودم!به خاطر اینکه هیچ خوشم نمی آید کتابی را این همه کش دار بخوانم...یک جور سهل انگاری ای چیزی ست که من خوشم نمی آید...هرچند وقتم پر بوده ولی...!

اما هر چه بود بالاخره دیروز تمامش کردم!و بسی لذت بردم از خواندن این کتاب...اما اگر یکجا همه اش را با هم میخواندم خیلی بهتر بود.

تنهایی پر هیاهو روایت مردی ست که سابقه ی 35 سال کار در کارگاه کاغذ باطله دارد!و همه ی زندگی اش همین است...خودش ، دستگاه پرِسَش،کتاب هایی که دلش نیامده و نمی اید که نابودشان کند و خودش!

 

هانتا ،شخصیت اصلی که داستان از زبان خودش جاری ست،خمیر کردن کتاب ها را امری غیر انسانی می پندارد...و احساس می کند همزمان با از بین بردن آنها نویسنده هاشان را هم پرس می کند.او برای فرار از این عذاب وجدان و برای راحت تحمل کردن اوضاع ، مدام مست می کند...و تو نمی فهمی کدام یک از مشاهداتش توهم است و کدام یک واقعیت!

 

 

 

به نظر من هرابال نویسنده ی خوبی هست!قلم دستش خلاق ست و قشنگ به تصویر می کشد:

در راه برگشتن وقتی که به حومه ی پراگ رسیدم ،سوسیسی خریدم و موقعی که شروع به خوردن آن کردم ناگهان وحشتم گرفت،چون بدون آنکه سر خم کنم سر سوسیس با لبهای داغم تماس گرفت.به پایین که نگاه کردم (سوسیس را در ارتفاع کمرم نگاه داشته بودم)،دیدم سر دیگر سوسیس دارد به کفش هایم می ساید.بعد که سوسیس را با هر دو دست بالا آوردم دیدم که این یک سوسیس معمولی ست و فهمیدم این خودم هستم که آب رفته ام،که در این ده ساله ی اخیر کوتاه تر شده ام.

خواندن این کتاب پیشنهاد سپیده ی عزیز بود به من،و من نیز به شما پیشنهادش می کنم!:)

نام کتاب:تنهایی پر هیاهو

نویسنده:بهومیل هرابال

مترجم:پرویز دوایی

چاپ اول:1383

چاپ ششم:1387

قیمت:1900 تومان

نشر:کتاب روشن

همنوایی شبانه ی ارکستر چوب ها(رضا قاسمی)

reza.ghasemi 

 

یک هفته ای را که نبودم نتوانستم کتابی بخوانم.وقتی آمدم هم سرم گرم شد به نتایج کنکور و انتخاب رشته ها.حالا که فارغ از هرچیز شده ام (تقریبن!)میتوانم از کتابی بنویسم که شب گذشته برگ آخرش را هم خواندم: 

همنوایی شبانه ی ارکستر چوب ها 

 

مد شده است شاید.شاید هم زمانه تغییر کرده و آدم هایش.هر چه هست ٬احساس می کنم مدتهای مدیدی ست کسی از شخصیت های مثبت خیلی خوشش نمی آید.من یکی دیوانه ها را ترجیح می دهم.عجایب را همین طور.بنابراین این کتاب برایم خیلی خوشایند و قشنگ بود! 

 

واقعیت در داستان هم داشت.مثل قصه ای که سعی کردم بنویسم.(پیش از خواندن این کتاب)و البته نمی گویم این ایده ی من بود!ولی برایم جالب بود که یک نفر ایده ی مرا که ایده ی خودش بوده چه زیبا به کار برده:داستان نوشته و داستانش در رابطه با داستانش است

 

از متن کتاب: 

 

کتابِ همنوایی شبانه ی ارکستر چوب ها را من سال ها پیش نوشته بودم٬خیلی پیشتر از آن همه اتفاقاتی که رخ بدهد.داستانی کاملا خیالی.در آن هنگام هیچ کدام از شخصیت ها را هم نمی شناختم.حتا سید و رعنا را.بعد زندگی ام شبیه این کتاب شد.. 

 

چیزی که برا خیلی هامون پیش میاد! 

 

به نویسنده هایی مثل رضا قاسمی حسودی می کنم. 

 

و این کتاب پیشنهاد میشه.هرچند میدونم خیلی از شماها خوندیدش. 

 

 

نام کتاب: همنوایی شبانه ی ارکستر چوب ها 

نویسنده:رضا قاسمی 

قیمت:۳۵۰۰تومان 

انتشارات نیلوفر 

 

 

و اما ملاک هایی برای ترغیب کسانی که هنوز مایل به خرید این کتاب نیستند: 

 

برنده ی جایزه ی بهترین رمان اول سال ۱۳۸۰ بنیاد گلشیری 

رمان تحسین شده ی سال ۱۳۸۰ جایزه ی مهرگان ادب 

برنده ی بهترین رمان سال ۱۳۸۰ منتقدین مطبوعات 

 

آن گوشه ی دنج سمت چپ(مهدی ربی)

این روزها آشفتگی ذهنی امانم را بریده بود (و است!)...این شد که مدام کتابی که در دست گرفته بودم را رها و کتابی دیگر به جایگزینی آن برمیداشتم.

میان خواندن کتاب ؛خداحافظ گری کوپر؛ مجموعه داستانی به نام ؛آن گوشه ی دنج٬سمت چپ؛رو به خوندن گرفتم.چند داستان اولش رو قبلن خونده بودم و چون کتاب کم حجمی بود٬باقیشو خیلی زود و روون تموم کردم.

این کتاب که به نویسندگی ِ ؛مهدی ربی؛ هست در سال ۸۶ نوشته شده و این چاپ ۸۷ هم چاپ دومش هست.چند تا از قصه های کتاب برنده ی جایزه های متفاوت شده.من هم یکی ازداستان هاش رو که به نظرم جالب و مناسب اومد ٬تو ی بلاگ پاکنویس م نوشتم.

این کتاب بیشتر شخصیت هاش پسرهای ۲۰ تا ۳۰ ساله هستن که اتفاقن بعضی داستان هاشون خیلی خوب به تصویر کشیده شده!

به خاطر قیمت و حجم مناسبش ٬فکر نمیکنم از خوندنش پشیمون بشید.

نام کتاب:آن گوشه ی دنج٬سمت چپ

نویسنده:مهدی ربی

نوع:مجموعه داستان

قیمت:۱۸۰۰