صد سال تنهایی (گارسیا مارکز)

؛ صد سال تنهایی ؛ پر از اعتقاد به سرنوشت ٬ پیش بینی های درست ٬ شهوت و کثافت و گاه گاهی سعادت. قصه ی نسلی که در محدوده ی زمانی ِ صد سال آمدند ٬ رشد کردند ٬‌افول داشتند و صعود و در آخر مثل ِ نقطه ی روشنی به علامت ِ آتش ِ زیر خاکستر ٬ تمام شدند. کتابی که مادامی که یکی از ۳۵۰ صفحه اش را ورق میزنی آنقدر به سخن ِ ؛تاریخ تکرار میشود ؛ معتقد میشوی که حس میکنی بعضی صفحه ها ـ با اندک اختلاف ـ دو بار چاپ شده اند.  

 

؛صد سال تنهایی ؛ قصه ی انسان هایی ست که با وجود رابطه ی خویشاوندی هر یک ـ جدا جدا ـ تنهایند و این تنهایی را یا توی همخوابگی هاشان دفع میکنند یا خشمش میکند برای جنگ..یا علمش میکنند برای اختراع.... 

  

 

؛ ماکوندو؛ شهر آینه ها و سرابها ٬ شهر غرائب مکرر و تکرار شدنی ٬ شهر تخیلات واقعی و واقعیات ِ تخیلی ٬ شهر چهارسوار سرنوشت ٬ شهر دلتنگی ٬ شهر غم ٬ شهر صد سال تنهایی.. شهری که نطفه ی حیاتش در گریزی وهمناک ٬از قتلی حادثه وار و ناگزیر بسته میشود.و انهدامش در طلیعه ی سپیده دمان ِ خونین ِ تولدی مرگبار ٬ محتوم می گردد.ناکجاآبادی در فراسوی قرون و اعصار ٬ مکانی در ارتباط و بی ارتباط با کل هستی جهان ٬ آشناترین شهر وهم انگیز دنیا ٬ شهر صدسال تنهایی و شهر نسل های محکوم به صد سال تنهایی ....  

 

 

صد سال تنهایی آمیزه ایست از واقعیت و تخیل ٬ اما این دو چنان چنان در هم تابیده اند و چنان کل یکدستی را تشکیل داده اند ٬ که گویی از ازل یکی بوده اند آنچنان که جدا کردن هر یک ٬ از آن دیگر ٬‌در حقیقت به مفهوم نابودی ِ کلیت یکپارچه ی آن است. ؛ 

 

 

 

 

 

 

 

کتاب : صدسال تنهایی 

نویسنده : گابریل گارسیا مارکز 

مترجم: بهمن فرزانه 

چاپ چهارم : ۱۳۵۷