؛ صد سال تنهایی ؛ پر از اعتقاد به سرنوشت ٬ پیش بینی های درست ٬ شهوت و کثافت و گاه گاهی سعادت. قصه ی نسلی که در محدوده ی زمانی ِ صد سال آمدند ٬ رشد کردند ٬افول داشتند و صعود و در آخر مثل ِ نقطه ی روشنی به علامت ِ آتش ِ زیر خاکستر ٬ تمام شدند. کتابی که مادامی که یکی از ۳۵۰ صفحه اش را ورق میزنی آنقدر به سخن ِ ؛تاریخ تکرار میشود ؛ معتقد میشوی که حس میکنی بعضی صفحه ها ـ با اندک اختلاف ـ دو بار چاپ شده اند.
؛صد سال تنهایی ؛ قصه ی انسان هایی ست که با وجود رابطه ی خویشاوندی هر یک ـ جدا جدا ـ تنهایند و این تنهایی را یا توی همخوابگی هاشان دفع میکنند یا خشمش میکند برای جنگ..یا علمش میکنند برای اختراع....
؛ ماکوندو؛ شهر آینه ها و سرابها ٬ شهر غرائب مکرر و تکرار شدنی ٬ شهر تخیلات واقعی و واقعیات ِ تخیلی ٬ شهر چهارسوار سرنوشت ٬ شهر دلتنگی ٬ شهر غم ٬ شهر صد سال تنهایی.. شهری که نطفه ی حیاتش در گریزی وهمناک ٬از قتلی حادثه وار و ناگزیر بسته میشود.و انهدامش در طلیعه ی سپیده دمان ِ خونین ِ تولدی مرگبار ٬ محتوم می گردد.ناکجاآبادی در فراسوی قرون و اعصار ٬ مکانی در ارتباط و بی ارتباط با کل هستی جهان ٬ آشناترین شهر وهم انگیز دنیا ٬ شهر صدسال تنهایی و شهر نسل های محکوم به صد سال تنهایی ....
صد سال تنهایی آمیزه ایست از واقعیت و تخیل ٬ اما این دو چنان چنان در هم تابیده اند و چنان کل یکدستی را تشکیل داده اند ٬ که گویی از ازل یکی بوده اند آنچنان که جدا کردن هر یک ٬ از آن دیگر ٬در حقیقت به مفهوم نابودی ِ کلیت یکپارچه ی آن است. ؛
کتاب : صدسال تنهایی
نویسنده : گابریل گارسیا مارکز
مترجم: بهمن فرزانه
چاپ چهارم : ۱۳۵۷
به نظرم هرکس این کتاب رو نخونده باشه نصف عمرش درفناست.
معتقدم همونطور که نمیشه کتابی مثل قرآن نوشت کتابی مثل این کتاب رو هم نمیشه نوشت. کتابی من خوندم حدود ۵۰۰ صفحه بود که البته توی یه روز خوندمش.
بیطرفی سیاسی مارکز در این کتاب ستودنیه.
ضمنا پیشنهاد میکنم کتاب <<صفر(لوح پیدایش جهان ده بعدی)>> نوشته ی دکتر مسعود ناصری رو بخونی.
داستان نیست ولی دیدت رو باز میکنه. درواقع در این کتاب مبانی و مفاهیم فیزیک جدید به زبان ساده ای بیان شدن که میتونه دیدت رو نسبت به زندگی و کلیت جهان عوض کنه!
با نظرت موافقم. و وسوسه شدم برای خوندن نسخه ی اصلی کتاب بی هیچ سانسور و ...
که حتمن بعدها خواهم خوند.
مرسی از معرفیت
باید اول ببینم کجا میشه پیداش کرد
صد سال تنهایی یه اثر بینظیره .
من با ترجمه سید حبیب گوهری راد خوندم . بعد از اون ، " داستان های کوتاه " مارکز رو دستم گرفتم . ترجمه ی گلشیری بود و اصلا بهم نچسبید . یکی دوتا از داستان هاشو خوندم و دیگه نتونستم ادامه ش بدم .
بین مترجم های آثار مارکز ،کدومشون رو بیشتر قبول داری ؟
راستش اولین کتابی بود که از مارکز خوندم.پیش از این نمیتونستم بخونمش.
و راجع به ترجمه هاش هم اطلاعی ندارم متاسفانه!
میدونی با قسمت ِ آخر ِ پستت خیلی حال کردم ... ترجمه ی بهمن فرزانه ... خیلی خوبه که نسخه ِ اصلی و بدون ِ سانسور خوندی ... من خودم اول نصفشو با سانسور خوندم تا تونستم تو کوچه پس کوچه های انقلاب نسخه اصلیش رو گیر بیارم ...
...
جای چند تا کتاب تو قسمت ِ مارکز خالیه ... پاییز ِ پدرسالار ، خاطرات همه ی روسپیان سودازده ی من ... و چند تا دیگه که الان تو ذهنم نیست !
هرچی ازش میدونی خوبه معرفی کن چون مشتاقم که ازش بخونم .
و گاهی ترس برم میداره برم سراغ نوشته های دیگه ی نویسنده های بزرگ.
می ترسم به اندازه ی اونی که ازشون خوندم خوب نباشه
میدونستم که حتما از این کتاب هم نوشتین.
با این کتاب هم اصلا نتوستم ارتباط برقرار کنم!!!
اخیرا پس از سالها یه رمان عاشقانه هم خوندم. "بالهای شکسته" از خلیل جبران. جالب بود و تاثیر گذار.
شاید تو یک دوره ای بخونیش و خیلی هم دوستش بداری ... نمیدونم..
من از جبران فقط پیامبر و دیوانه ش رو خوندم که عاشقش شدم!
یه 20 سالی هست که نیت کردم این کتابو بخونم ولی نمیشه چند صفحه می خونم ولی پس می زنم نمی دونم چرا !!!! ( راستی یه پیشنهاد: کتاب خروس نوشته ابراهیم گلستان رو بخون خیلی خوبه ) اتفاقا گلستان اصالتا شیرازیه (:
بذار به وقتش خاهی خوند!
اوه
من از هر کتاب ابراهیم گلستان استقبال میکنم
ممنون بابت پیشنهاد!