چکیده تاریخ ایران(حسن نراقی)

از کارهای شاخص و بارز اردشیر، احیای مجدد آیین زرتشت بود. دخالت و نظارت علمای مذهبی را که در دروره اشکانیان به حداقل رسیده بود، دوباره برقرار نمود و مجلس ملی متشکل از مغ های بزرگ تشکیل داد و از میان آنان هفت مغ بزرگ را برای سرپرستی این مجلس تعیین کرد و کار مهمی نبود که بدون مشورت آن ها انجام بپذیرد. بدین ترتیب بود که مغ ها آنچنان نفوذ و تسلط گسترده ای بر جان و مال و سرنوشت مردم پیدا کرده بودند که خود زرتشت هم به آن گمان نمی برد و این گستردگی فشارمذهبی باعث شده بود که هیچ گاه ایرانیان آزادی واقعی را برای سنجش و بررسی مذاهب موجود زمان منجمله دیانت مسیح که رومی ها به آن گرویده بودند نداشته باشند و افراط در این مطلب به تدریج آن چنان موجب بی میلی مردم گشت که تمامی فشارها و کمبود ها را به حساب دین و آیین زرتشت گذاشته از آن روگردان شدند. تا آنجا که می توان اردشیر را یکی از پایه گذاران آمیختگی دین و حکومت یا استقرار حکومت مذهبی دانست.







این کتابو نویسنده به زبون راحتی نوشته برخلاف باقی کتاب تاریخا.. خیلی هم سریع خونده میشه و به نظرم برای خوندنش فقط کافیه ؛کمی؛ دلت بخاد از کشورت بیشتر بدونی! از گذشته ش.. که فک کنم واجبه برا ماها چون ماشالا همیشه تاریخ تکرار شده تو کشورمون بی اونکه کمی از گذشته عبرت گرفته باشیم..





کتاب: چکیده تاریخ ایران

نویسنده: حسن نراقی

جامعه شناسی خودمانی(حسن نراقی)

؛وقتی گالیله را برای استغفار "کلیسا پسند" !! به محاکمه می بردند ،تمامی پیروان و شاگردانش با دلهره و اضطراب در پشت درب های بسته مدت ها به انتظار صف کشیده بودند که استادشان و بزرگشان ،رهبر فکریشان علی رغم فشارهای طاقت فرسای ارشادی ! داخل دادگاه سربلند و سرافراز ،با گام های استوار پای به بیرون نهد و بگوید... زمین هنوز می چرخد . اما دریغ که استاد سرافکنده و پژمرده ،رنجور از فشارهای تحمل کرده ،سر به زیر از ابراز آنچه که  خود هرگز به آن ایمان نداشت ،آرام و آهسته به قرائت استغفار نامه !! برای همه ی آنچه که برخلاف عقیده ی کلیسا تا به آن روز گفته بود ،پرداخت...آنچه برای پیروانش مانده بود ،یاس بود و سرشکستگی... از شاگردان یکی فریاد زد: " بیچاره ملتی که قهرمانش را از دست بدهد" و در جایی دیگر برتولد برشت از قول گالیله چه زیبا می گوید: بیچاره ملتی که به قهرمان نیاز داشته باشد !؛

ژان لارتگی روزنامه نویس فرانسوی در کتاب "ویزا برای ایران" 1962 پاریس: " ما فرنگی ها وقتی در حق کسی می گوییم سخت و استوار است مقصودمان تحسین از اوست در صورتی که در ایران چنین آدمی را احمق و نادان می خوانند و وقتی می خواهند از کسی تعریف کنند می گویند خیلی نرم است.." 

شما در جامعه ای زندگی می کنید که کلمه ی نمیدانم و بلد نیستم کمتر از هر کلمه ی دیگری به گوشتان می خورد . چطور جماعتی تا قبل از اینکه بدانند که نمی دانند ، به دنبال دانستن خواهند رفت ... مگر ممکن است؟! 

این کشور تنها جایی ست که وقتی تلفن می زنی می پرسی آنجا کجاست ؟ و مخاطب بالافاصله می پرسد کجا را می خواهی ؟ هر دو سعی می کنند اول بفهمند طرف کیست ؟به جای آنکه خودشان را معرفی کنند . 

چه زیبا می گوید برتولد برشت :" آن کس  که حقیقت را نمی داند ابله است ولی آنکس که می داند و آن را پنهان می کند ، یک جنایتکار."

تاریخ این ایام را

هر کس که خواهد خواند،

جز این سخن از ما نخواهد راند:

این نسل سر درگم،

بر توسن اندیشه هاشان لنگ،

فرسنگ در فرسنگ

جز سوی ترکستان نمی رانند

 تاریخ پیش از خویش را باری نمی خوانند .

 

  

 

کتاب: جامعه شناسی خودمانی 

نویسنده: حسن نراقی