اوهام(ریچارد باخ)

پیش از خرید این کتاب ٬ فراموشم شده بود که از ریچارد باخ ؛جاناتان٬ مرغ دریایی؛ اش را هم خوانده بودم. شاید اگر یادم مانده بود هرگز ؛اوهام؛ را نمی خریدم. 

 

با این حال این روزها میزان لجبازی ام کمی کمتر شده و این شد که وقتی اوهام را باز کردم دیدم که ای داد ! بازهم یک چیزی مثل کتاب های کوئیلو یک چیزی مثل کتاب های روانشناسی ای که خیلی پیش از اینها خوانده م باز هم ... 

 

ولی زیادی غر نزدم و خواندم . و خدایی به نیمه که رسیدم دیگر اکراهی درونم نمانده بود . خب کتاب حقیقت را می گوید . شاید باور نکردنی باشد ٬‌ ولی غیرممکن و همین طور غیر قابل باور نیست . مگر خود ِ ما انسان ها هزار و یک چیز ِ به ظاهر غیر ممکنی را که در متون دینی مان آمده٬‌باور نکرده ایم!؟ 

 

 

 

؛اوهام؛ می گوید ٬ میسح ِ هر کس درون خود ِ اوست و منجی ای که همه منتظر ظهور او هستیم ٬ خود ِ واقعی ِ ماست که درون ِ ما به تجلی می رسد .  

و فهمیده م این روزها که ایمان و اعتقاد به هر پایه و اساسی ٬‌حسابی کار ساز است . کافی ست که باور کنیم از دل . 

 

 

؛... آرزویی در سر نمی شکفد ٬ جز آنکه توان ِ برآوردنش نیز به تو ارزانی شده باشد . آرزومند را اما ٬ کوشش ها باید ...؛ 

 

(در کتاب ؛چهار اثر از فلورانس اسکاول شین؛٬ از انجیل آمده بود : برای هر عرضه ٬ کالایی هست.

 

 

 

 

کتاب : اوهام 

نویسنده : ریچارد باخ 

مترجم : سپیده عندلیب 

انتشارات نیلوفر