"حال" را می شود با درد گذراند ، اما تصور درد آلود بودن آینده و دوام بدون دگرگونی "حال"، انسان را از پا درمی آورد . بهشت ، وعده ی کاملی نیست .
به گمان من هر آدمی را کله شقی هایش می سازد ، یعنی به اعتبار مقدار کله شقی اش ، آدم است. البته منظورم خودخواهی هایش نیست. حساب خودخواهی از غرور به کلی جداست و کله شقی جزئی از غرور است ، جزء مشاهده شدنی غرور است .
هر سازش ، یک عامل سقوط دهنده است ؛ حالا چه مقدار باعث سقوط می شود مربوط است به نوع سازش. و منظور من از "سازش"،فدا کردن یک "باور" و "اعتقاد" است در زمانی که هنوز به صحت آن باور و اعتقاد ، ایمان نداریم .
کله شقی ،زندگی را به طرز خاصی شیرین و دردناک می کند؛اما گذشته از مزه ی زندگی ، به آن مفهوم می دهد،رنگ میدهد، و شکل قابل قبول و ستایش میدهد .
آدم کله شق ،توی بیشتر قمارها می بازد ؛اما باختن آزارش نمیدهد،چون چیزی را می بازد که واقعن برایش اهمیت ندارد و چیزی را توی قلبش نگه می دارد که عزیز و فدانکردنی ست .
آدم کله شق ، در بعضی از شرایط خاص اجتماعی ،از صد درکه وارد می شود ،از نود در با تیپا بیرونش می اندازند ؛اما او در عین حال که عصبانی و ناراحت است،یک جور رضایت عمیق تری در وجودش حس می کند .
"راه بهتر از منزلگاه است ."
کتاب: ابن مشغله(داستان یک زندگی_جلد اول)
نویسنده: نادر ابراهیمی
انتشارات روزبهان
بله ، آدم به مقدار کله شقی اش آدم است .
وبلاگ خوبی دارید .