معرفی و بررسی دو کتاب ِ "1984" و "دنیای قشنگ نو"


جایی که دیکتاتوری، دموکراسی می شود
معرفی و بررسی دو کتاب ِ "1984" و "دنیای قشنگ نو"


ادارۀ یک کشور، به طوری که اکثریت مردم راضی اش باشند، یک هنر است. هنری که _علی رغم هنر بودنش_ زیبایی ندارد و بالعکس پر از حیله گری و زشتی است و  اوج هنر بودنِ این نوع حکومت ها، زمانی مشخص می شود که مردم، حیله ها را نبینند و حتی از  درک آن هم عاجز باشند. این چنین است که گاهی دیکتاتوری می شود خودِ دموکراسی.  

بسیاری از نویسندگان بزرگ جهان، طی بررسی آیندۀ حکومت های کنونی _با در نظر گرفتن تمام تلاش هایی که در این روزگار برای برپایی جاودانۀ صلح، انجام می پذیرد و هر روز بیشتر و بیشتر شاهدِ ناکامی های آنهاییم_ جوامعی را به تصویر کشیده اند که در آن، عقوبت سرنوشت زندگی اجتماع بشری، تا حدی روشن شده است. از میان اینگونه آثار، جورج اورول در "1984" و آلدوس هاکسلی در "دنیای قشنگ نو" جوامعی را ارائه داده اند، که وجود آنها _حتی در آینده ای نه چندان دور_ غیر ممکن نمی نماید. با هم به بررسی این دو کتاب می پردازیم.

 اورول در کتاب "1984" جامعه ای را به قلم میکشد، که در آن حکومتی، به دنبال جاودانگیِ خود، خفقان را تا نهایت ممکن بر اجتماع حاکم کرده است. جایی که در هر خانه  یک دستگاه شنیداری_ دیداری وجود دارد، که حتی به تعداد ضربان های قلب نیز حساس است و آن را نشانی از خیانت یا به وجود آمدن یک توطئه می داند. بدیهی است که در این صورت، چیزی به اسم "حریم"، وجود مادی یا معنوی نخواهد داشت و میزان ِ تنشی که هر کس از فکرِ توطئه چینی دچارش می شود، آنقدر زیاد است که خود به خود افکار و اذهان محدود و در حالتی پیشرفته منفعل و نابود می شوند.

 در این جامعه راه را بر آگاهیِ انسان ها را نبسته اند، اما هرآنچه که آگاهی دهنده به حساب می آید، از تیغ تیز سانسور رد شده و سپس به اطلاع مردم می رسد. با دستکاری در کتاب های قدیمی، تاریخ را به نفع خود تغییر می دهند، لغت نامه ها هر مدت زمان یک بار، مورد ویرایش قرار گرفته و برخی کلمه های کلیدی را به گونه ای حذف می کنند که  آیندگان _در صورت عدم رضایت از حکومت موجود_ زبانی برای بیان اندیشۀ خود نداشته باشند. 

بدیهی است مردمی که خود در دستگاه های دولتی مشغول به کارند، فساد را به چشم ببینند ولی تلقین هایی که توسط برنامه هایی مشخص _همه روزه_ به خوردِ ایشان داده می شود، به قدری است که "واقع بینی" معنای خود را از دست داده، یا بهتر بگوییم، ماهیتِ "واقعیت" دگرگون شده است.

از آنجا که عشق و ایمان قلبی، ایثار می آورد و ایثار عدم ترس را موجب می شود، و این نترسی بسیار ممکن است خدشه به بنیان حکومت وارد آورد، در این جامعه سعی بر از بین بردنِ عاطفه و عشق به وفور انجام می پذیرد. توسط همان تلقین، که در دراز مدت فرمانروای ضمیرناخودآگاه می شود، و آدمی _ بی آنکه متوجه باشد_ تغییر عقیده و به دنبال آن تغییر عمل می دهد.

سران این حکومت، انسان های آزاده را بعد از شناسایی و دستگیر، به گونه ای مورد شکنجه قرار می دهند، که سوای حقارتی که بر شخصیت فرد وارد می آورند، افکار نهادی اش را نیز تغییر بدهند، و این شکنجه تا جایی ادامه پیدا می کند، که عقاید فرد به عقاید دولتِ حاکم بدل شده باشد.

اما در "دنیای قشنگ نو" هم خوان کردنِ عقایدِ مردم، با عقاید دولت، به نحوی ماهرانه تر صورت می پذیرد. در این جامعه حکومت دیکتاتور، استراتژی هایی به کار بسته، که "خفقانِ 1984" به دنیایی قشنگ نو _با همان اهداف حکومتی_ بدل شده است. 

در "دنیای قشنگ نو" انسان ها به گونه ای به وجود می آیند و پرورش می یابند، که از زندگی خود، نهایت رضایت دارند. اینجا، "درد"، "رنج"، "عشق"، "احساس" و هر آنچه که نشانی مستقیم از فطرت آدمی _ بنیاد عدالت خواهی _ دارد، از بین رفته است. این راهکار به این صورت محقق شده است که  جنین، به طور طبیعی و از شکم مادر، زاده نمی شود، بلکه به شیوه ی لقاح مصنوعی، در محفظه هایی خاص  رشد می کند و از هفت ماهگی هر روزه، توسط دستگاه های به خصوص، شعار هایی موافق با اهدافِ دولت حکمران، به صورت جمله هایی که چندین بار پشت سر هم تکرار می شوند، عمل تلقین را _در سطح بنیادی_ انجام می دهند. بدیهی است که این شعارها در بزرگسالی از طریق ضمیرناخودآگاه، تمام اعمال افراد را تحت الشعاع قرار می دهد. چنان که در وهلۀ اول چیزی به نام "عشق مادرانه" و به تبع آن هم خونی _و هر آنچه به نوعی معرفت می آورد و از خودگذشتگی_ وجود نخواهد داشت. در همین زمان با دستکاری ژن ها، هر قشری را مختص به انجام وظیفه ای مشخص می کنند. این چنین به طور مثال در آینده شخصی که کارگر سادۀ یک کارخانه است، به رئیس کارخانه حسادت نخواهد ورزید و از او کینه به دل نخواهد گرفت، چرا که تغییر ژن ها و نوع ِ تلقین هایی که به او داده شده، به گونه ای است که از فکر رئیس بودن، هیچ احساسی در او پدید نمی آید. به نظر می آید در حکومتی این چنینی، هر عاملی که مسبب شورش یا انقلاب به نظر می آید، در نطفه کشته شده است.




پ.ن: منتشر شده در نشریه دانشجویی کورسو.
پ.ن.2:اولین و آخرین چیزی که نوشته م.

نظرات 8 + ارسال نظر
وحید سرباز | بوکیها جمعه 29 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:51 ب.ظ http://bookiha.ir

سلام دوست من
بلاگت رو اجمالی مشاهده کردم و چند تا معرفی رو خوندم ... کار خوبی میکنید که کتابهای خوبی که خوندید رو معرفی میکنید تا دیگر دوستانتون هم توی این دنیای مجازی و پهناور هم میتونن ازش استفاده کنند ...
امیدوارم که همواره شاد باشی

ممنون

محسن سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:46 ب.ظ

سلام.
برای اینکه بتونم این کتاب های خوب را ازتون قرض بگیرم، من هم بخونم. ببخشید...

نه بابا
خاهش می کنم

ولی خب من خودمم ندارم این کتابارو که .. از کتابخونه می گیرم!:)

محسن سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:07 ب.ظ

در مورد این مطلبی هم که نوشتید باید بگویم واقعا جالب بود. اما اینکه چرا این ایده به ذهن شما رسیده خودش جای بحث دارد. میل به تغییر آن هم به این سبک واقعا وحشناک است. البته این چیزها بیشتر فانتزی است و زمانی تحقق می یابد که موجودیت انسان را نادیده بگیریم. وگرنه مساله اندیشیدن، اختلاف طبقاتی نمی خواهد که یکی به رئیس بودن حسادت کند یا دیگری خواسته و بدون تعامل سعی در استعمار و چاپیدن تاریخ نماید و یا حتا بتوان آن را در نطفه خفه کرد. در هر صورت... ممنون از شما

آره..
تحقق ِ اینها از یک جایی واقعن محاله
اما خب
آدمیه دیگه
یه موجود ِ غیرمعمول!

شبنم شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:29 ب.ظ

با سلام و درود
بعضی از قسمتهای وبلاگتون رو دیدم واز معرفی کتاب هاتون لذت بردم
ممنون از وقتی که صرف گسترش فرهنگ ..چیزی که این روزا باهاش زیاد بازی میکنن می کنید...

خاهش میکنم

علیرضا دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:37 ب.ظ

از بلاگت خوشم اومد

طیبه چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:47 ب.ظ

سلام.
تعمدی وجودداره که به املای درست کلمات اهمیتی نمیدید یا اتفاقیه؟ راستش من وسواس دارم در این مورد. به خصوص که مطلب درباره ادبیات باشه!!!!

تعمد وجود داره،
در واقع باید بگم من کلمات رو همونجوری مینویسم که میخونم و میشنوم

یک مسافر چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:42 ب.ظ http://7eghlim.blog.ir/

سلام
دنیای قشنگ نو رو نخوندم ولی 1984 رو خوندم
اصلا بعید نیست در اینده جوامع انسانی به شرایطی مشابه شرایط کتاب 1984 برسه! البته قرار نیست دقیقا عین اون بشه ولی محتوای آن ممکنه به شکل های مختلفی در جوامع ظاهر بشه...یه دیکتاتوری پنهان که به صورت نهان روش ناخودآگاه مردم رو تحت تاثیر رسانه ها و تبلیغات قرار داده و با استفاده از ابزارهای پیشرفته ی دیجیتالی که مردم خودشون مشتاقانه م یخرندش( مثل همین تلفن ها هوشمند امروزی، جی پی اس ها، مجهز بودن همه ی وسایل به قابلیت اتصال به اینترنت و ... و) همیشه اون ها رو تحت نظر خواهند داشت و با شناخت نسبتا کامل علایق و روحیات او از طریق کنترل نا محسوس همان وسایل خواهند توانست بر آ«ها حکم رانی کنند و ضربه یا بر جوامع انسانی وارد کنندآ«گونه که مردم هیچ وقت متوجه نشوند که از کجا خورده اند!!! به جز قلیلی از آ«ها...
شاید از هم اکنون این امر شروع شده است ...!
لینکی مرتبط
اسارت دیجیتالی
http://7eghlim.blog.ir/1391/10/21/%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%AF%DB%8C%D8%AC%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C-!!

محمدرضا چهارشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 07:21 ب.ظ

سلام.رمان نوزده هشتادوچار رمان مورد علاقه ی منه همین الانم درحال مطالعه ی دنیای قشنگ نو هستم.بااین مطلب که میگید دردنیای قشنگ نو مردم کاملا ازشرایط خودشون راضی هستند اما تو1984 اینجوری نیست خیلی موافق نیستم.اگه خاطرتون باشه در1984 مردم ازتمامی فعالیت هایی که انجام میدن لذت میبرن وحتی برای اون فداکاری هم میکنن.خیلی ازفعالیت های اجتماعی روهم مشتاقانه والبته داوطلبانه انجام میدن(مثل جشن هفته ابراز تنفر).نکته دیگه ای هم که هستت اینه که به نظرمن تسلط برمردم ازراه تسلط برعقاید اونهها خیلی واقع بینانه ترونزدیک تربه جوامع ما، وهمچنین ملموس تر(چنان که نمونه هاش روهم امروزه میتونیم ببینیم) نسبت به رسیدن به سرحدی ازعلم که به کمک اون بتونیم تعداد بسیاربسیارزیادی انسان همزاد رو به طوربی وقفه ودرهرلحظه تولیدکنیم وبرهمه اونهاهم تسلط کامل داشته باشیم (البته به نظرمن)

خب شما درست میگی توی قسمت دوم نظرت. اما راجع به قسمت اول, منطقن وقتی به حد دنیای قشنگ نو حکومت زیرساختی کار کنه, طبیعتن پذیرش اونچه که باید باشیم برای ما راحتتره, تا جایی که با یه سری قوانین بخواد از یه سنی ما رو کنترل کنه..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد