برف سیاه(بولگاکف)

"برف سیاه" حدود 25 سال پس از مرگ بولگاکف در شماره ماه آگوست 1965 مجله ادبی "نووی میر" در شوروی با نام "رمان تئاتری" چاپ شد.

این اثر ناتمام را بولگاکف در 1930 نوشت و آن را در کشو میزش بایگانی کرد. برف سیاه نوشته ای سراپا طنز و نیش و کاریکاتوری است از تئاتر هنر مسکو به سرپرستی استانیسلاوسکی و دانچنکو. در خلال این رمان جا به جا به شخصیت های واقعی و وقایع مستند برمی خوریم. اما آنچه کاملا آشکار است این نوشته نه به قصد وقایع و توضیح یک یا چند واقعه پدید آمده است.

بولگاکف خشم و انزجارش را از مجموعه نابسامانیها و بی عدالتی ها و کارشکنی های جزم اندیشان و حسودان که در تمامی عصر هنری خود مدام با آن روبه  رو بود، چون آتش و مذاب از سینه پر دردش بر کاغذ می ریزد...

 

 

حقیقتش مادامی که کتاب رو می خوندم یا دلقکِ هانریش بل میفتادم... یا هولدن ِ ناتور دشت... یا بیگانه ی کامو ... و نمی دونم دقیقن که چرا.

اما بهرحال شباهت هایی بین این شخصیت ها به نظرم میومد.

سرگئی لئونتیه ویچ، خودشه و زندگی خودشه و تمامن در برابر جامعه ای که قاعدتن باید عضوی از اون باشه، اما مقابلشه/ و خب ... تو رمان سخت می گذره..

 

 

 

رمان: برف سیاه

نویسنده: میخائیل بولگاکف

مترجم: احد پوری

نشر قطره

دل سگ(بولگاکف)

 

 

از وقتی رفتم دانشگاه نه که دیگه کتابی نخونده باشم٬ بلکه چون پسورد اینجا رو یادم رفته بود و از طرفی هم زیاد وقت برای نت رفتن نداشتم٬متاسفانه دیگه از کتابهایی که خوندم ننوشتم.اما حالا میخوام دوباره شروع کنم.و به امید خدا تا آخرش رو برم.. 

 

 

 

*** 

 

  

پیشتر از اینها شنیده بودم که ؛دل سگ؛ شاید قویترین اثر بولگاکف هست.متاسفانه هنوز ؛مرشد و مارگریتا؛ یش را نخوانده م.اما دل سگ واقعن معرکه بود! 

  

 

اوایل پاییز بود که خواندمش..آن روزها جایی که راجع به کتابهایم در آن می نوشتم٬آخرین صفحه ی همان کتاب ها بود.این را آخر ِ ؛دل سگ؛ نوشته ام: 

 

 

؛به نظرم خیلی قشنگ بود!نویسنده ی تخیل فوق العاده ای داره ٬همچین همه چیز رو توصیف میکنه که آدم میمونه!و البته فکر میکنم کسانی که این کتاب رو میخونن نباید از خون بترسن!چون بعضی از خطوط کتاب آنچنان یک عمل جراحی رو شرح میده که انگار تو خودت بالا سرشی!؛ 

 

 

احتمالن آن روزی که این را می نوشتم مطمئن بودم هیچ کس جز خودم نقد حرفه ای ام را نخواهد خواند!! 

 

 

و اما از پشت جلد: 

 

؛بولگاکف دل سگ را در ۱۹۲۵ ٬چند ماه پس از مرگ لنین نوشت و در آن پیامبر گونه سرنوشت پرولتاریا را پیش بینی کرد.اما این رمان بیش از چهل سال در شوروی سابق به دست فراموشی سپرده شد و نخستین بار در غرب قدرتش را شناختند. 

 

داستان از تخیلی بی مانند سرشار است و طی آن پرفسور فیلیپ فیلیپوویچ سگی را پس از عمل جراحی به انسان تبدیل می کند و او با دل سگ به جان آدمیزاد می افتد و پرفسور از کرده اش پشیمان می شود و...  ؛ 

 

 

 

نام کتاب: دل سگ 

نویسنده: میخائیل بولگاکف 

مترجم:مهدی غبرایی  

کتابسرای تندیس 

چاپ چهارم  

قیمت: ۲۷۰۰ تومان