برو ولگردی کن رفیق(مهدی ربی)

کاش کسی پیدا می شد و تفنگی روی شقیقه ام می گذاشت یا لوله اش را می گذاشت توی دهانم و فریاد می کشید:"خفه شو و گرنه ماشه رو می چکونم" خفه شو و سر جایت بمان. حرکتی نکن. تصمیمی نگیر. حرفی نزن. کاش کسی بود که فرمان می داد. فرمان توقف. احساس می کنم هر عملی انجام می دهم، دست به هر کاری می زنم، هر تصمیمی که می گیرم، اوضاع را از هرآنچه هست بدتر می کنم. باعث ویرانی می شوم. انگار همیشه همین کار را کرده م.







گاز محکمی به سیب زد و با لذت شروع کرد به بوییدن عطر سیب گاززده.


_ از بوی تنش خوشت میاد؟‌از بوی عرقش چی؟ تا حالا با یه لباس خیلی خیلی راحت دیدیش؟ راه رفتنشو دوس داری؟ از فرم لبهاش خوشت میاد؟ وقتی غذا می خوره دوست داری نیگاش کنی؟ از کجای بدنش بیشتر خوشت میاد؟ راستی شونه های آیدا چه جوری ان؟ دوستشون داری؟ وقتی می بوسیش چه حسی بهت دست می ده؟ میتونی مدت زیادی باهاش چرت و پرت بگی و خسته نشی؟ می تونی راحت جلوش فوش بدی؟







هیچ کاری نکن. برو و فقط واسه خودت ول بگرد. همین. برو کیف کن. برو هرکاری دوست داری انجام بده. بذار هرکی هرچی میخاد بگه. کثافت شو از نگاه بقیه. بذار دیگران هرکاری میخان بکنن. تو اون کاری رو بکن که دوست داری. که واقعن باهاش حال می کنی و میخای انجامش بدی. کارهایی که خیلی وقته فراموششون کردی.









* کتاب های نشر چشمه رو دوس دارم. داستان کوتاهای ایرانیش تو یک ساعت خونده می شن و بسته به چیزی که هستن جدن آدم لذت می بره. این طور کتابها به عنوان تنفس بین دو تا کتابِ قطور یا مخ بر، میتونه خیلی خوب باشه.

از مهدی ربی "آن گوشه دنج سمت چپ" رو هم خونده بودم. و اون رو هم دوس داشتم. معمولن تو داستاناش، یکیش از همه عالی تره، هرچند تو این کتاب من از اولی و آخری بیش از همه خوشم اومد. نثر ساده س و فکرها و دغدغه ها می تونه مال هرکدوم از ماهام باشه.

نمیخام زیادی از کتاب بگم. دوس داشتمش دیگه!






کتاب: برو ولگردی کن رفیق

نویسنده: مهدی ربی

نشر چشمه



برنده یازدهمین دوره ی جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات به عنوان بهترین مجموعه داستان سال 1388

آن گوشه ی دنج سمت چپ(مهدی ربی)

این روزها آشفتگی ذهنی امانم را بریده بود (و است!)...این شد که مدام کتابی که در دست گرفته بودم را رها و کتابی دیگر به جایگزینی آن برمیداشتم.

میان خواندن کتاب ؛خداحافظ گری کوپر؛ مجموعه داستانی به نام ؛آن گوشه ی دنج٬سمت چپ؛رو به خوندن گرفتم.چند داستان اولش رو قبلن خونده بودم و چون کتاب کم حجمی بود٬باقیشو خیلی زود و روون تموم کردم.

این کتاب که به نویسندگی ِ ؛مهدی ربی؛ هست در سال ۸۶ نوشته شده و این چاپ ۸۷ هم چاپ دومش هست.چند تا از قصه های کتاب برنده ی جایزه های متفاوت شده.من هم یکی ازداستان هاش رو که به نظرم جالب و مناسب اومد ٬تو ی بلاگ پاکنویس م نوشتم.

این کتاب بیشتر شخصیت هاش پسرهای ۲۰ تا ۳۰ ساله هستن که اتفاقن بعضی داستان هاشون خیلی خوب به تصویر کشیده شده!

به خاطر قیمت و حجم مناسبش ٬فکر نمیکنم از خوندنش پشیمون بشید.

نام کتاب:آن گوشه ی دنج٬سمت چپ

نویسنده:مهدی ربی

نوع:مجموعه داستان

قیمت:۱۸۰۰