جنگل واژگون را تابستان گذشته خریدم . بعد آن قدر نخواندمش که یکی گفت خوب نیست . بعد نخواندمش تا پاییز ِ گذشته که با خودم بردمش تهران . نخواندمش و همان جا ــ ندانسته ــ جا گذاشتمش و برگشتم و مدتی گذشت .
الناز که داشت از شیراز برای همیشه می رفت ٬ ؛ رقص مادیان ها ؛ را خریدم و به عنوان ِ یادگاری دادمش . الناز از شیراز رفت و چند هفته بعد کتابی را به عنوان ِ تلافی یادگاری ٬ برایم فرستاد.
جنگل واژگون بود . و من گذاشتمش توی قفسه ی کتاب هایم و امروز بی فکر رفتم سراغش ٬برش داشتم و خواندنش را شروع کردم و دو ساعته تمام شد.
عالی نبود . ولی خوب بود . خصوصن برای هرکسی مثل من که سلینجر را دوست داشته باشد .
سلینجر توی کتابش می رساند که بدبختی ای که با تنت عجین شود ٬اگر نباشد ٬ بدبختی .
؛ نه سرزمین هرز ٬ که بزرگ جنگلی واژگون
شاخ و برگ هایش ٬همه در زیر ِ زمین ؛
کتاب : جنگل واژگون
نویسنده : جی .دی . سلینجر
مترجمان : بابک تبرایی و سحر ساعی
انتشارات ِ نیلا
کتاب های مشترک زیادی داریم . منظورم کتاب های خوانده است. خوشحالم با اینجا آشنا شدم. لینک شدید در book reader من :)
منم مثل شما همین فعالیت را دارم.
کتاب نوشت یکجورهایی :)
خوشحالم:)
کتاب از زبان کسی روایت میشه که دختره رو دوس داشته
می تونه خط به خطش رو دروغ گفته باشه
این حرف رو یه نفر بهم زد و مو رو به تنم سیخ کرد
ووی