ماشنکا (ولادمیر نابوکف)

 

دیدین آدمهایی که مدام سرشون به کار خودشونه وحتی اگر مخفیانه کاری بکنن و یکی اونها رو در حال انجام اون عمل ببینه ـ درحالی که اون کار ممکنه بد نباشه اما بد به نظر بیاد ـ اصلا نیازی نمی بینن که به طرف ثابت کنن کارشون بد نبوده!؟ 

گانین یکی از این آدمهاست! 

اون یه مرد خوش هیکل و خوش تیپ و نامرده!و البته اصلن براش مهم نیست من و شما بهش نامرد بدونیمش!اون کار خودش رو میکنه ....! 

با این حال تو نمیتونی ازش متنفر شی!!منظورم با وجود تموم بی معرفت بازی ها و کارهای شاخ درآور و ناخوشایندش باز هم نمیتونی برگردی و محکم بگی:من از این دیوونه بدم میاد

به هرحال با اینکه اسم کتاب ماشنکا ست اما شخصیت اصلی گانینه! 

نمیتونم زیاد براتون توضیح بدم چون خوشم نمیاد داستان رو رو کنم!شاید بالاخره یکی یه روز خواست بخوندش! 

اما براتون بگم همون قد که این کتاب کف بُره!  

برای کسایی که دلشون میخواد مثل یک روح پشت پرده ی اتاق ِ یک نفر محافظه کارو تودار بیاستند و به قولی زاغ سیاش رو چوب بزنن ٬این کتاب خیلی مناسبه! 

 

نثر کتاب ساده ست و روون و بگم که نابوکف فوق العاده قشنگ لحظه ها رو به تصویر میشکه! 

جوری که تو با خوندن چند خطش راحت تو فضاش جا میگیری و تک تک ِ اتفاقات ِ ولو کوچک رو حس می کنی! 

 

از خوندن این کتاب راضی ام

 

 

 

کمی از زندگینامه ی نویسنده:ولادمیر نابوکف در سال ۱۸۹۹ در سنت پترزبورگ به دنیا آمد.پدرش دولتمرد لیبرال سرشناسی بود.پس از انقلاب روسیه ٬او سیر و سفر های فراوانی را شروع کرد که در طی آنها زبان های برگرفته از لاتین و اسلاوی را در کمبریج مطالعه کرد و در سال ۱۹۲۲ فارغ التحصیل شد.از آن پس در اروپا ٬به ویژه در برلین ٬زندگی . خود را به عنوان یکی از برجسته ترین نویسندگان مهاجر روس تثبیت کرد. 

 

بعضی دیگر ار آثار وی:خنده در تاریکی٬آدا٬آتش بی رمق٬افتخار٬و زندگی واقعی سباسیتن نایت

 

مشهورترین رمان اون : لولیتا ست که شهرت جهانی برایش به همراه آورد و فیلمی نیز براساس آن ساخته شد.او همچنین ترجمه هایی از آثار پوشکین ٬لرمانتف و مطالعه ای در آثار گوگول را به زبان انگلیسی منتشر کرده است. 

 

نابوکف در سال ۱۹۷۷ در سوئیس در گذشت. 

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
محسن دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:53 ب.ظ http://ketabamoon.blogsky.com/

وبلاگتون خیلی شبیه کاریه که ما توی وبلاگمون کردیم. چند تا پست دیگه که بگذارید میتونیم روی دوستیمون حساب کنیم.

:)

امیررضا تجویدی دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:51 ب.ظ http://www.amir-tajvidi.persianblog.ir/

این را هم نمی خوانم!
امر دیگری نیست؟
خداحافظ

خب!هیچ اجباری نیست داداشم...

امیررضا تجویدی دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:51 ب.ظ http://www.amir-tajvidi.persianblog.ir/

بدون شوخی ولی کمی صبر میکنم سرم خلوت شود که بخوانم!
نوشتی لولیتا.دیده ای فیلمش را؟شاهکار استنلی کوبریک نه اقتباس دهه ۹۰ اش را؟

باز خدا را شکر که اگر کتابش را نمیخوانی فیلمش را دیده ای!!

مریم و سعید و سروش دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:54 ب.ظ http://saghf.blogsky.com

چهار روز دیگر ششمین سالروز اولین دوستت دارم گفتن من به مریم است ! در این ۶ سال وبلاگ ما همواره پا برجا بوده است و بیش از ۲۱۰۰۰۰ تپش عاشقانه ی همراه ما را شمارنده ی وبلاگ گواهی می دهد! همه تان را دوست دارم !

امیررضا تجویدی دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:51 ب.ظ http://www.amir-tajvidi.persianblog.ir/

ناراحت نشدی که؟!!!!
می دانی خودت که شوخی بود...
اصلا نه من نه تو

نه بابا!
بچه که نیستم!
میدونم شوخیه!

نسیم سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:37 ق.ظ http://kodakihayebozorg.blogfa.com

ممنون از معرفیت حتما باید خوندنی باشه

آره خوندنیه!

سینا سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:59 ق.ظ http://sina72.blogfa.com

وای که عجب کتاب هایی معرفی می کنی .
این کتاب هم خوندم .
امیدوارم این کتاب هایی رو که میگی برن بخونن چون شاهکاریه برای خودش.
خانوم اجازه هست یه پیشنهاد بدم؟
چرا از کتاب های گابریل گارسیا مارکز چیزی نمیزاری؟
راستی کتاب (دا )رو خوندی؟

منم امیدوارم!
و خیلی خوشحالم که تو خیلی از کتابایی که معرفی میکنم رو خوندی!
راستش من هنوز باهاش کنار نیومدم..ولی چشم!
دا...مادر دیگه؟
تعریفش رو شنیدم
حتی مصاحبه با نویسنده ش رو هم دیدم
اما متاسفانه وضع کتاب اینجا نابوده!
اگه تونستی نشرش رو برام بنویس!

شیدا سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:58 ب.ظ http://delneveshteha-sheyda.blogfa.com/

داری مجبورم می کنی برم کتابخونه عضو شم ها !

وای به نظر من حتتتتمن برو!
با اون خیابون کتابفروشی ای که شما دارین.....!(آمادگاهو میگم!)

علی الله سلیمی چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:24 ب.ظ http://aliallahsalimi.blogfa.com

نوع نگاهت به کتاب جالبه! خوشم می آیدکه خیلی ساده و روان نقد می نویسی. من خودم بیشتر از تعداد داستان هایی که نوشته ام برای مطبوعات نقد نوشته ام و نقدهای دیگران را خوانده ام اما اعتراف می کنم که لذت خواندن نقدهای تو طعم دیگری دارد. البته این نوع نقدهای راحت و روان متاسفانه در صفحات ادبی مطبوعات هنوز فراگیر نشده تا همه خوانندگان روزنامه ها از خواندن آن ها لذت ببرند و بیشتر در صفحات مجازی وبلاگ ها نوشته می شود که امیدوارم در روزنامه ها هم توسعه یابد. در مجموع نوشته هایت لذت بخش است. خسته نباشی.

بله متاسفانه خیلی هنوز در گیر قید و بندهامون هستیم!
خوشحالم که خوندین و خوشتون امده.
ممنون.

RusoIran شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:18 ب.ظ http://rusoiran.blog.ru

ما روس ها اینیم دیگه!

دو رگه ای احیانن؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد