بارهستی(میلان کوندرا)

نظر شخصی ِ من درباره ی بارهستی‌ :

 

کتاب سنگینی بود...بار هستی رو میگم.اثر میلان کوندرا... این کتاب آمیزه ای بود از فلسفه٬روانشناسی و سیاست  که در قالب داستانی به ظاهر ساده گنجانده شده بود.  

کتاب بار هستی رو به اون دلیل از کتابخونه به امانت گرفتم چون خلاصه ش رو خونده بودم تو یک سایت و جزو کتابهای لیست شدم بود.و هیچ البته توقع نداشتم که به این زودی پیداش کنم. 

صفحات اول کتاب کمی گنگ بود برای من: 

 

؛چگونه بار هستی را به دوش می کشیم؟آیا سنگینی ِ بار هول انگیز و سبکی ِ آن دل پذیر است؟....سنگین ترین بار ما را درهم می شکند٬به زیر خود خم می کند و به روی زمین می فشارد.بار هرچه سنگین تر باشد ٬زندگی ما به زمین نزدیک تر ٬واقعی تر و حقیقی تر است. 

در عوض فقدان کامل بار موجب میشود که انسان از هوا هم سبک تر شود٬به پرواز درآید ٬از زمین و انسان دور گردد و به صورت یک موجود نیمه واقعی در آید و حرکاتش هم آزاد و بی معنا شود. 

بنابراین کدامیک را باید انتخاب کرد:سبکی یا سنگینی؟؛ 

 

 

بعد داستان از یک مرد شروع میشه.؛توما؛ یک پزشکِ جراحه که خیلی پیش از این از همسرش جدا شده و برای رهایی از همه چیز تنها فرزندش رو هم به همسرش بخشیده و خودش به دورترها مهاجرت کرده.تو شهری که هست آشناها و دوست هایی  داره که تعدادیشون زن هستند و گاهی وقتش رو با اونها می گذرونه بدون اینکه بخواد عشق و تعهدی رو به وجود بیاره...هرگز...اون به خودش قول داده که با زنی زندگی مشترک تشکیل نده...چون بهش ثابت شده که از پسش بر نمیاد.. 

و بعد زنی به زندگی او راه پیدا می کنه.طبق گفته ی نویسنده پس از ۶ اتفاق کاملن ناگهانی و پشت سر هم!  

 

نمیخوام داستان رو تعریف کنم...یعنی اگر بخوام هم نمیتونم..به دو دلیل: 

۱.داستان بهم پیوسته ست..مثل فیلمی که وقتی در حال پخشه شما یک لحظه هم نباید چشم ازش برداری چون هر اتفاق کوچیکی منجر به رویدادی بزرگ خواهد شد. 

۲.خواننده حوصلش سر میره!شماها رو میگم! 

 

با این حال داستان شروع میشه و طی بخش هایی ادامه پیدا میکنه.این داستان خیلی ساده ست و به ۱سوم کتاب نرسیده به آخر میرسه اما! 

نکته ای که قابل توجه هست اینه که:فصل اول رو که میخونی فکر میکنی نویسنده که نمی فهمه..درواقع هیچ کس مطلع نمیشه که تو چه فکری میکنی پس خیلی آزادانه به خودت اجازه میدی راجع به شخصیت ها قضاوت کنی و فورا به دو دسته ی خوب و بد تقسیم کنی تا باقی داستان نتونه خیلی غافلگیرت کنه. 

اما نویسنده دستت رو میخونه و در فصلهای بعدی به شما به هر نحوی میفهمونه که نمیتونی قضاوتی بکنی...درواقع رفتارهای اشخاص رو زیر ذره  بین می گیره و موشکافی میکنه...مثل هیپنوتیزم به گذشته برمیگردونه و ریشه ی مشکل رو پیدا میکنه. 

و تو در نهایت داستان می فهمی که همه ی شخصیت هایی که خوب یا بد گروه بندیشون کرده بودی مثل همن...با وجود تمام اختلاف ها... 

درک این مسئله برای من کمی سخت بود...اما فهمیدمش...ولی واقعن نمیتونم بیانش کنم! 

 

 

 

در نهایت اینکه کتاب به کسانی توصیه میشه که بررسی شخصیت ها رو دوست دارن و کتابهای بهت آور رو می پسندن. 

 

 

من هرگز دنبال کتابی نمیرم به زور.من اسم کتاب رو تو دفترچه ام یادداشت میکنم والبته دیگه هرگز نیازی نیست به دفترچه م سری بزنم چون اسمش  همزمان توی ذهنم نوشته میشه. 

اگر کتاب رو ببینم (هرجایی)یعنی باید بخونمش.و میخونم. 

من به این معتقدم. 

بنابراین نمیگم درو دیوار رو بکَنید برای پیدا کردنش(هرچند اصلن هم نیازی به این کار نیست!)ولی اگر نسبت به این مطلب بی تفاوتید و زود فراموشش میکنید به محض دیدن کتاب بدونید که باید بخونیدش! 

 

 

 

 

نظر مترجم کتاب

بار هستی آخرین اثر میلان کوندرا ٬نویسنده ی چک٬تفکر و کاوش دربارهی زندگی انسان و فاجعه ی تنهایی او در جهان است...... 

چگونه بار هستی را به دوش میکشیم؟آیا سنگینی بار هول انگیز و سبکی آن دل پذیر است؟... 

 

برداشت فلسفی و زبان نافذ کتاب٬از همان آغاز خواننده را با مسائل بنیادی بشر روبه رو میکند و به تفکر وا میدارد... 

اگرچه شخصیت های کتاب واقعی نیستند ٬از انسان های واقعی بهتر درک و احساس میشوند.کوندرا در توصیف قهرمانان خود مینویسد:"  شخصیت های رمانی که نوشته ام ٬امکانات خود من هستند که تحقق نیافته اند.بدین سبب تمام آنها ا هم دوست دارم و هم هراسانم می کنند.آنها هرکدام از مرزی گذر کرده اند که من فقط آن را دور زده ام.آنچه مرا مجذوب میکند٬مرزی ست که از آن گذشته ام :مرزی که فراسوی آن خویشتن من وجود ندارد."

 

کلودورا نویسنده ی مشهور فرانسوی ٬رمان کوندرا را کتابی عظیم توصیف می کند که چشم به آینده ی بشر دارد و مینویسد:  ؛در بهشت رمان نویسان بزرگ٬هنری جیمز ـ بااندکی حسادت ـ رمان همکار چک را ورق میزند و سر را به علامت تایید تکان می دهد.؛ 

 

 

 

 

 

 

نام کتاب : بار هستی 

نویــسنده:میلان کوندرا

متـــــرجم: دکتر پرویزهمایون پور

نشر قطره

نظرات 13 + ارسال نظر
-- راستگو -- چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:46 ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
ما یک سایت جست و جو ایجاد کرده ایم که فقط سایت های به زبان فارسی در آن ثبت خواهد شد.
شاید به نظرتون کار اضافی باشه چون می شه از گوگل هم استفاده کرد.
ولی تفاوتش در این هست که ما چون سایت و یا وبلاگ های به زبان فارسی را ثبت خواهیم کرد و اگر کسی کلمه انگلیسی را جست و جو کند در نهایت با سایت و یا وبلاگ های فارسی مواجه خواهد شد که در گوگل اگر کلمه انگلیسی جست و جو کنید به سایت های انگلیسی مواجه خواهید شد.

اگر شما مایل به ثبت وبلاگ یا وب سایت خود در موتور جست و جو هستید ابتدا باید یک لینک در وبلاگ یا وب سایت خود به آدرس http://www.rastgo.com با عنوان "راستگو" بدهید و بعد در لینک زیر در خواست می دهید تا وبلاگ یا وب سایت شما در موتور جست و جو ثبت شود.
http://www.rastgo.com/submit-script/

متشکریم

امیررضا تجویدی چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:49 ق.ظ http://www.amir-tajvidi.persianblog.ir/

این یکی را دیگر خواندم
عالیست!
هم خودش را خواندم و هم فیلمش را دیدم:unbreable lightness of being
با بازی جولیت بینوش و دنیل دی لوئیس
دیدی؟

چه خوب!
نه متاسفانه!ندیدم!
فیلمش باید قشنگ باشه!

یه دوست! چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:33 ق.ظ

سلام [گل]
دست مریزاد و خداقوت ....
ما در http://7khatha.com هستیم. حتما سر بزنین. امکانات جالبی داره. چت روم صوتی تصویری قوی و انجمن هم داره . هر یوزر میتونه صفحه شخصی (شبیه به 360 ) داشته باشه و کلی امکانات دیگه که ارزش امتحان کردن رو داره دوست من.

[گل] به امید دیدار [گل]

آرش چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:42 ق.ظ

سلام دوست خوبم.

با تبادل لینک با سایت زاویه موافقی؟
www.zavyeh.com
اگه موافقی من رو به اسم بهترین سایت ایرونی لینک کن و بعد خبرم کن.آدرس بلاگتم حتما بذار.اگه سایتم به هر دلیلی بسته بود به بلاگم بیا:
www.arash-soft.blogsky.com
آرش مدیریت سایت زاویه
www.Zavyeh.com
www.Arash-soft.blogsky.com

سینا چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:02 ب.ظ http://sina72.blogfa.com

سلام
متاسفانه این کتاب رو نخوندم دیگه.
الان عجیب درگیر کتاب های مصطفی مستور شدم مخصوصا استخوان خوک و دست های جذامی حتما بخونش شاهکاره.
البته کافه پیانو هم که اخرشه .
خوندیش؟

گفتم این کتاب رو اگر دیدی روزی یعنی باید بخونیش!
باشه!اگر دیدم این کتاب رو حتمن میخونمش.
بله..کافه پیانو هم خیلی قشنگ بود
متاسفانه !

سرو جمعه 19 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:03 ق.ظ http://ssadri.persianblog.ir

یکی از بهترین کتاب هایی است که خواندم. توصیه می کنم بقیه ی کتاب های میلان کوندرا را هم بخوانی

سارو جمعه 11 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:27 ق.ظ

این کتاب رو دارم میخونم. اونجایی هستم که توما حالش از صدای خر خر ترزا به هم میخوره....

احتمالا باید دوباره از اول شورع کنم به خواندنش.!

چطور؟

AMIN پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:05 ب.ظ

in ketab jozee 3 ketabe topie ke ta hala khondam

ahmad vz دوشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:36 ب.ظ http://green.blogfa.com

سلام خوبید!?برای من رمانی جذاب و کشنده است هم از نظر ساختاری متفاوت هست هم از نظر مفهومی! البته هنوز متاسفانه هنوز تمومش نکردم همش هم بخاطر مطالب زیادی که پیوست میخوره به رمان و باید همگام با کتاب خونده بشه!دیدگاه جالبی داشتید ادم میتونه دیدگاه شما رو هم کنار دیگر دیدگاه ها قرار بده و مهر تایید رو بر اون بزنه !درضمن تاریخ گذاشتن پست یکم منو به حسرت واداشت, که شما چهارسال قبل رمانو خوندید و من الان دارم میخونم!
نظر منم تا اینجای کار اینه که کوندرا فقط میخواد مفهوم انتخاب رو به چالش بکشه اون هم به شیوه اینکه سنگینی بهتره یا سبکی یا بطور کلی کدوم بهتره! ولی همه انتخاب ها میتونن خوب باشن البته خوب که نه چون خوب و بد حرف رو از حالت مطلق وارد وادی نسبی میکنن خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنید! فلن

مریم یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:17 ب.ظ http://www.banoyeaban.blogfa.com

کتاب خوبی بود همین الان تمومش کردم...ولی باهات موافقم که گفتی سنگین بود...سنگینیشو دوس داشتم و منو تشویق کرد نقدکتاب رو هم بخونم..موفق باشی

miss دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:49 ق.ظ

کتابی فوق العاده .....

بله..

هومن سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:55 ب.ظ

چند روزی هست که یکی از دوستان این کتاب و به من معرفی کرده...
قبلا اسمش و شنیده بودم اما تا حالا دنبال خوندنش نبودم...
وقتی یه کتابی بهم معرفی میشه معمولا یه سرچی تو نت میزنم ببینم اصلا ارزش خوندن داره یا نه...
به هر حال استفاده از تجربه دیگران می تونه کاملا مفید باشه. مثه همین الان که نقد بسایر زیبای شما رو در مورد این کتاب خوندم...
از فردا صبح این کتاب و شروع می کنم وقتی که تموم شد حتما میام نظرم و اینجا میزارم
:D

خیلی هم خوشحالم و خیلی هم خوب :)

سارا سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:42 ب.ظ

سلام،ممنون از اطلاعاتی که از این کتاب گذاشتین..
من برای یه خانم26 ساله میخوام هدیه کتاب بدم ولی متاسفانه از سلیقشون خبر ندارم!و خودمم این کتابو نخوندم!!
یه شخصی به من ین کتابو معرفی کردن.به نظرتون بخرم؟
ممنون میشم جواب بدین

به نظر من که خیلی خوبه. اما خب سخت میشه وقتی با طرف مقابلتون اونقدر آشنا نباشین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد